با دستان خالی ازدنیا و جهان خواهم رفت
نباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم
در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است
اولین سلام و آخرین خداحافظی !
گفتم غم تو دارم
چیزی نگفت و بگذشت
حافظ خوشا به حالت
یارم گذشت و یارت
گفتا غمت سرآید
انقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده ام
بوی خاک میدهند تمام ارزوهایم !
گفتند فراموشش کن آرام می گیری
فراموشش کردم اما کمی قبر تنگ است !
رفته ای و من هر روز به موریانه هایی فکر می کنم که
آهسته و آرام گوشه های خیالم را می جوند
تا بی خیال نشده ام برگرد !
آری که چه بی رحمانه آمده است که
بماند برای همیشه ، غم تو در دل من
دنیایی که در آن تو نیستی
ارزش نفس کشیدن ندارد
هر شب آب نمک قرقره می کند
گلو درد دارند چشم هایم
گاهی یه جوری می شکننت که
وقتی تیکه هاتو به هم میچسبونی یه آدم دیگه میشی
سخت است اینکه نمرده باشی
و از تو بخواهند گورت را گم کنی
خیلی از خودش خوش قول تر است
خیالش را می گویم که یک عمر است زودتر از خودش آمده سر قرارمان !
تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشود
تنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند
همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: